شاید یکى از چیزهایى که باعث مىشود انسان در خواندن نمازهایش احساس تنبلى کند و آن را به تأخیر بیندازد، این باشد که فلسفه خواندن نماز برایش جانیفتاده است، و او هیچ نیازى براى خواندن نماز احساس نمىکند ولى چون مسلمان است و مکلّف و به او گفته شده که نماز خواندن واجب است او تعبداً و یا مجبوراً آن را به جا مىآورد. به همین خاطر لازم مىدانیم که نکاتى را به شما یادآور شویم:
1- نکته اول اینکه از شما دانشجوى آگاه و مسلمان، انتظار داریم که با مطالعه کتابهایى که در زمینه معارف اسلامى و از جمله نماز نوشته شده است، آگاهى و شناختتان را درباره فلسفه نماز و مفهوم نماز خواندن و افزایش دهید و لذا توصیه مىشود کتابهاى زیر را جهت تقویت اطلاعات خود مطالعه نمائید: 1- کتاب «نماز»، استاد حائرى شیرازى2- کتاب «نماز براى جوانان»، استاد قرائتى 3- کتاب «پرتوى از اسرار نماز»، استاد قرائتى
2- نکته دوم اینکه سعى کنید با تفکر در وجود خود، هستى و خدا و تفکر در اینکه ماهیت وجودى ما عین ربط و وابستگى و بندگى به خداوند است و در لحظه به لحظه زندگى خود نیازمند به خدا هستیم و ضرورت ارتباط با خداوند و انجام عبادت و دعا را بیشتر شناخته و تعمق بخشید.
3-نکته سوم اینکه تلاش کنید پیش از نماز زمینهسازى کرده تا آمادگى روحى و روانى لازم را براى خواندن نماز که با توجّه و حضور قلب و انس با خدا همراه باشد، فراهم گردد. شما مىتوانید براى تشویق خود به خواندن نماز با حضور قلب و توجّه بیشتر، هر چند مدّتى به خودتان هدیه و پاداشى بدهید، تا اینکه انشاءا این احساس تنبلى هر چه زودتر از بین برود. لازم است در ابتدا این سؤال را از شما بپرسیم که آیا ما بنده خدا هستیم یا نه؟ اگر بنده خدا هستیم و عنوان و افتخار ما بندگى او است پس شرط بندگى چیست و چسان مىتوان بنده خدا بود و روش و آیین بندگى را از کجا باید بیاموزیم؟ و وظیفه بنده در برابر مولى چیست؟ اگر مىخواهیم بنده خدا باشیم و هماکنون هم ادعا داریم که بنده او هستیم باید کارى کنیم که با رسم و آیین بندگى سازگارى داشته باشد و از کارى که با شیوه بندگى منافات دارد پرهیز کنیم و دست بکشیم و خود مىدانید که اولین شرط و درس بندگى اطاعت از مولى و گوش به فرمان او داشتن است. اگر از فرمان مولى خود سرپیچى کنیم آیا همچنان بنده او هستیم و مىتوانیم خود را بنده او بدانیم؟
اگر او دستورى داد و ما عمل نکردیم مىتوانیم ادعاى بندگى داشته باشیم؟ خواهر عزیز بىتردید شما به عنوان یک دانشجو و فرد تحصیل کرده و برخوردار از سطح عالى دانش خداوند را با ادله محکم عقلى مىشناسید و با شهود باطنى و طینت پاک خود وجود خدا را یافته و وجدان نمودهاید و به وحدانیت، بىنیازى، علم و آگاهى او اعتقاد راسخ دارید. حال گمان مىبرید که دستور او به اقامه نماز یک فرمان بىپایه و بىدلیل است؟ و یا به منظور تحصیل منافع خود ما را به اقامه نماز و اداء خمس و زکات و انجام روزه و فرمان داده است؟ اگر این چنین باشد که دیگر او علیم و قدیر و بىنیاز نخواهد بود. در حالى که او را بىنیاز مىدانید و لذا بىتردید ثمره و نتیجه این اعمال و دستورات الهى هرگز به خداوند نمىرسد و اگر ما را به عملى توصیه نموده است و یا به کارى فراخوانده است خیر و صلاح ما را در نظر گرفته است و الا اگر او نیازمند عبادت ما باشد و از عبادت ما سودمند گردد دیگر نمىتوان او را خداوند بىنیاز علیم قادر نامید شما گمان مىبرید که خداوند از نماز و روزه ما سود مىبرد؟ و براى نیل به مقاصد خاص خود ما را به انجام این اعمال امر کرده است؟ به یقین با تکیه بر استدلالهاى عقلى که یک دانشجوى مسلمان دارد پاسخ این سؤالات منفى است. با توجه به این مطلب به شما توصیه مىکنیم با افزایش شناخت خود، این ذهنیت اشتباه را از فکر و اندیشه خود خارج سازید که مگر خدا نیازمند نماز من است که با خواندن نماز، حتماً دعاهاى مرا اجابت کند و اصلًا مگر معاملهاى در کار است که اینگونه توقعى در من ایجاد شده است. بنابراین، سعى کنید درباره شیوه و شرط بندگى خدا، بیشتر بیندیشید و فکر و تأمل کنید
منبع: وبلاگ سیدحسین ایرانی
نظرات شما عزیزان: